کدخبر: 4999

قتل | علت قتل | قتل وحشتناک

قتل برادر کوچیکه با قیچی خیاطی | دو برادر همیدیگر را تکه پاره کردن

من 6 پسر و دو دختر دارم اما بعد از کشته شدن پسر کوچکم زندگی‌ام سیاه شد.

 سه سال قبل در دی سال 97 پسرم در جریان یک درگیری با برادر بزرگ‌ترش با قیچی خیاطی به قتل رسید. پسرم عادل 42 سال داشت و برادرش که عامل قتل بود، 43 ساله است. من 6 پسر و دو دختر دارم اما بعد از کشته شدن پسر کوچکم زندگی‌ام سیاه شد. او پسر خیلی مهربانی بود، همیشه به من رسیدگی می‌کرد و هرچه از او می‌خواستم برایم انجام می‌داد. پسرم ازدواج کرده و دو فرزند داشت و در بنگاه املاک کار می‌کرد. پسر دیگرم هم میوه فروشی داشت.

آنها به خاطر اینکه فقط یک سال با هم اختلاف سنی داشتند خیلی با یکدیگر رابطه‌شان خوب بود حتی در یک ساختمان زندگی می‌کردند اما نمی‌دانم چه شد که روز حادثه با هم بحث کردند. عروس‌هایم خانه نبودند، پسر بزرگ‌ترم قیچی خیاطی را از روی پیشخوان آشپزخانه برداشت و به گردن برادرش زد. وقتی نوه‌ام به سراغ من آمد و گفت پدر و عمویش درگیر شده‌اند خودم را به آنجا رساندم و با دیدن پیکر خونین پسرم از حال رفتم. من از آن روز زندگی‌ام سیاه شد و داغدار پسرم شدم.

وقتی پسرم پای میز محاکمه رفت نمی‌توانستم از خون عادل بگذرم گفتم رضایت نمی‌دهم و برایش قصاص خواستم. هرچقدر هیأت صلح و سازش از من خواستند که رضایت بدهم قبول نکردم. من شب و روز فقط گریه می‌کردم. نوه هایم از قصاص عمویشان گذشتند اما من دلم راضی نمی‌شد حتی پسرم را پارسال پای چوبه دار هم بردند ولی با وساطت گروه بخشایش صبر به او مهلت دادم و دوباره به زندان برگشت.

خیلی سعی داشتم پسرم را ببخشم اما نمی‌توانستم تا اینکه هفته گذشته خبر رضایت یک خانواده که دخترشان کشته شده بود را در صفحه حوادث روزنامه ایران خواندم.

آنها به دامادشان که 11 سال به‌عنوان قاتل در زندان بود، رضایت داده بودند. وقتی این خبر را دیدم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و با خودم گفتم وقتی آنها توانستند از دامادشان بگذرند، من چرا از پسرم نگذرم و به او مهلت زندگی ندهم بنابراین با مسئولان هیأت صلح و سازش تماس گرفتم و گفتم می‌خواهم رضایت بدهم حالا از این بخشیدن خوشحالم اما تا ابد داغدار پسر کوچکم هستم.

عروس این خانواده نیز در حالی که از مادرشوهرش قدردانی می‌کرد به «ایران» گفت: در این سه سال خیلی عذاب کشیدم از طرفی شوهرم و پدر فرزندانم پای چوبه دار بود و از طرفی وقتی همسر مقتول و فرزندانش را می‌دیدم شرمنده بودم و خودم را جای آنها می‌گذاشتم. با این حال هرگز خانواده همسرم به من بی‌احترامی و توهین نکردند و به‌خاطر اینکه از قصاص همسرم گذشتند تا ابد قدردان آنها هستم.

ارسال نظر: