کدخبر: 17108

مجری معروف از تلویزیون اخراج شد

اما آیا این خلوت شدن لزوما می‌توانست منجر به موفقیت احمدی شود؟

آن اوایل که محمدرضا احمدی آمده بود، هنوز عادل فردوسی‌پور در صداوسیما بود و حتی مزدک میرزایی هم بود، حالا یکی خانه‌نشین شده و جایش را محمدرضا میثاقی گرفته و دیگری هم ساکن لندن است. آن اوایل که محمدرضا احمدی آمده بود، هنوز عادل فردوسی‌پور در صداوسیما بود و حتی مزدک میرزایی هم بود، حالا یکی خانه‌نشین شده و جایش را محمدرضا میثاقی گرفته و دیگری هم ساکن لندن است. آن روزها احمدی علی‌رغم کنار عادل و مزدک قرار گرفتن، در سایه نبود.

خب او از همان روزهای اول نشان داد که صدای خوبی برای گزارشگری و حتی اجرا دارد و البته گزارش‌هایش نه آن بدویت پیمان یوسفی را دارد و نه بیهوده‌ گویی‌های جواد خیابانی و البته واضحا تقلید هیچ کسی نیست و جنس خودش است. بعدتر روزهایی آمد که قابل پیش‌بینی نبود، صداوسیمای ملی خیلی خلوت شد و خب عرصه برای احمدی و میثاقی باز شد.

اما آیا این خلوت شدن لزوما می‌توانست منجر به موفقیت احمدی شود؟ درباره میثاقی که خب ماجرا مشخص است و جامعه واضحا موضعش را نسبت به او آشکار کرده، اما احمدی آیا نمی‌توانست در جایگاهی بالاتر قرار داشته باشد؟ آیا اصلا صرف روی آنتن بودن را می‌شود موفقیت قلمداد کرد؟ آیا مثلا این که جواد خیابانی خیلی اوقات تریبون در دست دارد یعنی این که موفق بوده؟ اصلا کثرت در معرض مردم قرار گرفتن آیا معنای موفقیت می‌دهد؟ شاید برخی اوقات موفقیت در «غیبت» و فقدان است؟ درباره احمدی که بهانه اصلی این متن است، شاید باید این طور نگاه کرد که این همه حضور او در هر شرایط حساس کنونی از شان و جایگاه او کم کرده، او حتی به مرور آن هوش لحظه‌ای و هیجانی که داشت را از دست داده.

رفوی دائمی لحظات سخت جمع کردن برنامه روی آنتن زنده، او را در موقعیتی قرار داده که خداوند نصیب هیچ بنی‌بشری نکند. مثلا بازیکنان تیم ملی فوتبال ساحلی در حرکتی هماهنگ سرود ملی را نمی‌خوانند و او مسئول عادی جلوه دادن اوضاع می‌شود. تصاویر به طور ناگهانی قطع می‌شود و حال ناخوش مردم روی آنتن زنده با سانسور بدتر می‌شود، اما احمدی در این شرایط مسئول عادی جلوه دادن اوضاع است. پیش‌‌تر هم در موقعیتی مشابه پس از تصمیم غافلگیرکننده بازیکنان استقلال او در لحظات جانکاه پسا سانسور مسئول حرف زدن درباره چیزهایی بود که مخاطب احتمالا به آن فکر نمی‌کند.

از احمدی در این شرایطی که در آن قرار گرفته هیچ چیزی که فردیتش را حفظ کند، نمانده و مخاطب نمی‌تواند با آدمی که تحت کارگردانی است ارتباط خاصی برقرار کند. او البته در تمام هفته های سرد و بی‌روح و بی‌تماشاچی لیگ برتر فوتبال هم دائما روی آنتن آمده. در شب‌های بی کارشناس هم بازی را مرور کرده، هم یک سری کلیشه‌های مجری‌های ورزشی را بیان کرده. چیزهایی که احتمالا با «میوت» مخاطب همراه شده. احمدی احتمالا در ناباورترین روزهایش نباید توقع داشته باشد کسی باورش کند. حضور او لزوما نتوانسته منجر به موفقیتش شود، چون این حضور خودِ او نیست، این مانکنی از اوست. گزارشگر خوبِ تلویزیون ملی و عزیز، به عمق صفات این سطور رجوع کنید لطفا.

ارسال نظر: