کدخبر: 4585

عکس بازیگران|متین ستوده|عکس جدیدمتین ستوده

انگشتر گران قیمت متین ستوده + عکس جدید متین ستوده با موهای چتری

متین ستوده عکس جدید خود را در اینستاگرام به اشتراک گذاشت

عکس جدید متین ستوده را در اتاق گریم مشاهده می کنید.متین ستوده متولد ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۴ است متین ستوده دارای مدرک تحصیلی  مدیریت بازرگانی می باشد.متین ستوده  یک خواهر و یک برادر دارد نام برادر او مانی ستوده می باشد و خواهرش به نام مریم ستوده است. متین ستوده با علی زندی ازدواج کرده است.

عکس جدید متین ستوده 

متین ستودهازدواج متین ستوده

متین ستوده

متین ستودهمتین ستوده در خرداد سال 1400 در یک پست اینستاگرامی خبر ازدواجش با علی زند را اعلام کرد. اطلاعات زیادی از همسرش علی زند در دست نیست ولی گویا ایشان صاحب رستورانی به نام تهران پاریس است که پاتوق سلبریتی ها است.

 

 

 

زندگی خصوصی متین ستوده

متین ستوده

متین ستوده

متین ستوده فرزند سوم خانواده و یک برادر بزرگتر به اسم مانی و یک خواهر بزرگتر به اسم مریم دارد، پدرش کارمند بازنشسته صدا و سیما و مادرش معلم بازنشسته ابتدایی است.

 

 

سیدحسین پدر متین که متولد 1327 در محله پشت بازار خرم آباد و کارمند صداوسیما است؛ مادر متین نیز معلم دبستان بود که پس از 35 سال خدمت بازنشست شد. خواهری بزرگتر از خودش داره به نام مریم و برادری بزرگتر به نام مانی.

ترس وحشتناک متین ستوده از مرگ

متین ستوده

متین ستوده شنیدن خبر مرگ افراد نزدیک واقعا دردناک است و کنار آمدن با این موضوع کار ساده ای نیست. متاسفانه من سال ها قبل خاله و دختر خاله ام را از دست دادم و این موضوع تا مدت ها روی روحیه من تأثیرات منفی گذاشت اما چیزی که به من تلنگر اساسی زد و باعث تغییر جدی نگاهم به مرگ شد مرگ یکی از پسران جوان فامیل بود که به تازگی ازدواج کرده بود و هیچ کس در بدترین شرایط ممکن هم فکرشو نمی کرد که او ممکن است فوت کند اما او در یک تصادف درگذشت و این اتفاق باعث شد که من به این حقیقت که مرگ هیچ وقت خبر نمی کند و هر لحظه ممکن است سراغ آدم بیاید پی ببرم.

ورود متین ستوده به دنیای هنر 

متین ستوده

متین ستودهمتین السادات ستوده بازیگر کشورمان از آن دسته از بازیگرانی است که از دوران کودکی و به واسطه پدرش وارد عرصه بازیگری شد اولین بازی او در سریال بازنشستگی بود؛ اما یادآوری را می توان نقطه عطف کارنامه کاری متین ستوده دانست.دنیای بازیگری این هنرمند جوان فراز و نشیب فراوانی دارد از ورودش در سنین کودکی به تلویزیون گرفته تا دوری اش از این حوزه و بازگشت مجدد او. 

فیلم تلویزیونی متین ستوده 

متین ستوده1388عملیات 125محمدرضا آهنج

1389–1390سه دونگ، سه دونگشاهد احمدلو

1391زمانه حسن فتحی

1392یادآوری حجت قاسم زاده اصل

1392پروانه جلیل سامان

1393میکائیل سیروس مقدم

1393فاخته محمودمعظمی

1394غیرعلنی مهرداد خوشبخت

1395لیسانسه هاسروش صحت

1395در قصه ها زندگی می کنندداود بیدل

1396لیسانسه ها 2سروش صحت

1396گلنازمحمود معظمی

1397سر دلبران محمد حسین لطیفی

-چمدان خسرو ملکان

فیلم سینمایی متین ستوده 

زرد (مصطفی تقی زاده1395)

نرگس مست (جلال الدین دری1395)

خانه دیگری (بهنوش صادقی1394)

ترمینال غرب (قربانعلی طاهر فر1396)

مصاحبه با متین ستوده

برسیم به سریال یادآوری و نقش شیوا! چطور شد تو از این سریال سر در آوری؟

بخشی از این اتفاق خوش شانسی من بود، خُب مثل هر کار دیگه ای با من تماس گرفته شد و من به دفتر آقای حجت قاسم زاده رفتم. از اونجایی که نقش شیوا به شدت خاص بود و آقای قاسم زاده روی این نقش حساس بودند از من تست گرفتن و من یکی دو تا مونولوگ و صحنه را براشون بازی کردم، چند روز بعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایی را که برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم.

جذاب ترین نکته ای که تو را ترغیب کرد تا در این کار با این مضمون خاصش بازی کنی؟

وقتی که قرارداد بستم برای نقش شیوا اول به خاطر اسم خودِ آقای قاسم زاده بود، مگه می شه اسم حجت قاسم زاده اصل را در تلویزیون ایران نادیده گرفت؟ ایشون آنقدر برای من قابل احترام بودند و هستند که اصلاً به چیز دیگه ای فکر نکردم! همین که می دونستم پشت کار نام حجت قاسم زاده قرار داره ترغیب شدم که در این کار بازی کنم حتی اگه قرار بود یه نقش کوچیک را هم بازی می کردم! من با جون و دلم این نقش را بازی کردم چون اعتماد آقای قاسم زاده را احساس کردم که قرار بود نقش اصلی دختر کارش را به من بسپُره و این برای من موضوعی بود که نمی دونستم اون را نادیده بگیرم.

همین حالایی که روبروی هم نشستیم و سریال یادآوری به پایان رسیده از بازی در این کار پشیمان نیستی؟

نه! من اگه 10 بار دیگه هم به عقب برگردم و اگه باز هم این پیشنهاد به من بشه هر کاری که روی زمین دارم را تعطیل می کنم تا در این کار بازی کنم چون مطمئنم که این کار قشنگ ترین اتفاقی بود که در زندگی کاری من افتاد. چهار سال انتظار کشیدم تا چنین نقشی را بازی کنم و این چیزی نیست که از یاد و خاطره متین حالا حالا بیرون بره.

بهترین سکانس و دیالوگی که در این کار خودت بازی کردی و از دیگران شنیدی؟

تمام فیلمنامه این کار خاص بود! اصلاً نمی تونی دیالوگی را پیدا کنی که همین جوری نوشته شده باشه یا باری به هر جهت بوده باشه. این سَبک ادبیات در کارهای قاسم زاده یکی از شاخصه های کارهای ایشونه که از زبان زندگی حرف می زنه. «یادآوری» پر از دیالوگ هایی است که می تونه یه مسیر تازه را برات بسازه چون از حاشیه زندگی حرف نمی زنه، از خود زندگی می گه! چند تا دیالوگ را من خیلی دوست داشتم، یکی دیالوگی بود که سهیلا به مادرش می گه که «ای کاش شَرم صاعقه می شد و به من می زد و از روی زمین محو می شدم» یا دو تا دیالوگ که مادر علی می گه که «هیچکس هیچ جا منتظر یه مادر نیست، این مادران که همیشه منتظرن» و «مادر اگه مادر نباشه که نگران نیست، کسی هم که نگران نباشه مادر نیست!» جادویی است این نوع دیالوگ نویسی.

درباره خود شیوا، هم دیالوگ های خوبی داشتم و هم سکانس های خوبی، سکانس دریا و غرق شدن شیدا(خواهرم) سخت ترین سکانسی بود که بازی کردم. سکانسی که با عکس شیدا درد و دل می کردم و سکانس بهشت زهرا و خاکسپاری هم سکانس هایی بود که من از جون براشون مایه گذاشتم چون تا مدت ها حالم خوب نبود و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم.

رابطه ات با مطبوعات و گفتگوهایی که بهت پیشنهاد می شه چطوریه؟ 

نه! واقعاً دغدغه جلد ندارم، وقتی شما عکس این فرشته های کوچک و زیبا را چاپ می کنید که پر از حس زیبای زندگی هستند من چرا بگم جلد؟ نه حالا حتی قبل تر از این هم دغدغه جلد را نداشتم چون اصلاً دغدغه دیده شدن را ندارم. من همه تلاشم را گذاشتم برای کاری که دوستش دارم تا اون کار و نقش را به بهترین شکل و به نحو احسن انجام بدم. ترس کوچکی از مطبوعات داشتم اما حالا نه، چون ازشون صداقت دیدم پس منم با صداقت باهاشون برخورد می کنم.

از شیوا سعادت چیزی در متین ستوده رسوخ کرده، برعکسش هم سوالم هست از متین ستوده چیزی در شیوا سعادت رسوخ کرده؟

در طول کار سعی کردم خیلی از شیوا یاد بگیرم، یه جاهایی شیوا از متین آموخت. شیوا سعادت بودن خیلی خوبه چون مبارزه کردن را در اون می بینی، چون باورش می کنی که توی این سن کم چطور با همه مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کنه و روز به روزم صیقل می خوره و آب دیده می شه. اینکه چطور تلاش می کنه برای زندگی کردن درست! من شیوا را شبیه همون الماسی می دونم که در شرایطی سخت تبدیل می شه به گرانبهاترین جواهر دنیا! می فهمه که باید بپذیره که الان خودشه و خودش و یه تنهایی که قراره اون را تحمل کنه، نه خواهری هست و نه پدر و مادری. این حس زندگی شیوا برای من به شدت قابل ستایش بود. شیوا از مرگ نمی ترسه از تنهایی می ترسه به خاطر همین خدا کمکش می کنه و علی را سر راهش قرار می ده تا زندگی تازه ای را در کنار اون تجربه کنه!

اما معلوم بود که شیوا تنها نمی مونه؟

آره به خاطر همینه که شیوا می گه «تنها هستم اما دیگه تنها نمی مونم». حرفت را کاملاً قبول دارم هم نکاتی از من در شیوا رسوخ کرده و هم از شیوا در متین به یادگار ماند. بعضی از نقش ها فقط یه نقش نیستند که تو اونها را بازی کنی و بری و بگی گذشت این هم یه نقش بود مثل بقیه نقش ها. من نزدیک به یک سال و خورده ای از روزی که اولین تلفن به من شد تا همین چند شبی که مانده به انتهای کار با شیوا زندگی کردم. با لبخندش لبخند زدم، با غمش غمگین شدم، با مریض شدنش تب کردم، من با شیوا بزرگ شدم! این را نمی توانم نادیده بگیرم. شیوا سهمی از من و زندگی من بود که راحت به دستم نرسید و راحت هم از دستم نمی ره

بهترین درسی که از زندگی گرفتی؟

هیچ کس به اندازه پدر و مادرم از خوشحالی من خوشحال نمی شه. این را به همه خوانندگان مجله می گم، چون دیگه منم شدم یه بخشی از «راه زندگی». مطمئن باش هیچ آدمی به اندازه پدر و مادرت از خوشحالی تو خوشحال نمی شن و به همون اندازه هم پدر و مادرت به اندازه غمگین بودن تو غصه نمی خورن، این را از متین ستوده همیشه به یادگار یه گوشه از قبلت بنویس.

خودت متین ستوده را چطوری تعریف می کنی اون هم در زندگی شخصی اش؟

یه اردیبهشتی احساساتی و خالص که بی نهایت به خانواده ام وابسته ام، حیوانات را خیلی دوست دارم، گل و طبیعت را خیلی دوست دارم، خیلی بیش از حد حساسم اما بیشتر سعی می کنم که با منطقم جلو برم. جوری که احساساتم به منطقم غلبه نکنه. بچه ها را خیلی دوست دارم چون معتقدم فرشته هایی هستند که مهربونی و راستی در بند بند وجودشون خلاصه شده، عین آب زلالند و مثل بهار زیبا و خواستنی. هر جوری که نگاهشون کنی خودِ خودِ زندگی هستند.

اگه قرار باشه متین ستوده فارغ از دنیای بازیگری کتاب زندگی اش را بنویسه درباره چی می نوشت، اسم کتاب را چی می ذاشت؟

امیدوارم که بابا حسین به این موضوع حسادت نکنه اما اگه بخوام کتابی بنویسم حتماً تقدیمش می کنم به مادرم و حتماً درباره او می نویسم و اسمش را می ذارم «هر چه که دارم برای مادرم». چون واقعاً هر چی که دارم و هر چی که ندارم به خاطر دعاهای مادرمه. اگه روزهای خوبی دارم به خاطر مهربونی اونه و اگه غم و غصه ای هم ندارم خدا را شکر باز هم به خاطر دعاهای اونه. پس حتماً درباره او و مهربونی هاش می نوشتم. وقتی همه چیزت را برای بچه هات می ذاری و همه وجودت را به خاطر بچه هایت فدا می کنی و خم به ابرو نمی یاری، هیچی ندارم بهت بگم که یک هزارم خوبی هات را جبران کنه جز اینکه بگم منو ببخش به خاطر همه مهربونی هات. دوستت دارم مامان مژگان خوبم.

این برام خیلی با ارزشه. از همه و تک تک تون را با همه چیزهای خوبی که در کنارتون هست می سپارم به خدای بزرگ که همه دارایی هر آدمی است. راه زندگی تون مثل خورشید گرم و روشن.

ارسال نظر: