کدخبر: 16324

حادثه هولناک| حوادث

پیامک عاشقانه منجر به قتل شد| حادثه خونین در شهر

ارسال پیامک های عاشقانه به دختر ۲۱ ساله توسط یک جوان ۳۵ ساله به قیمت جانش تمام شد و مزاحمت پیامکی برای یک دختر، دست برادرش را به خون آلوده کرد.

هفته قبل پیامکی با مضمون عاشقانه در صفحه نمایشگر گوشی تلفن دختر ۲۱ ساله ای نقش بست. دختر جوان نگاهی به پیامک انداخت اما توجهی به آن نکرد. او با تکرار پیامک، شماره تلفن فرد مزاحم را «بلاک» کرد ولی پیامک های مزاحمت گونه از شماره تلفن های دیگر ادامه یافت.

«الف» که دیگر مستاصل مانده بود، قبل از آن که با پدر و مادرش در این باره مشورت کند به سراغ برادر ۲۵ ساله اش رفت که از چند ماه گذشته با زن صیغه ای اش زندگی می کرد. «امیر» با دیدن پیامک ها سخت برآشفت و در جست وجوی فردی برآمد که پیامک های مزاحمت گونه را برای خواهرش ارسال کرده بود.

خشم و عصبانیت در چهره اش موج می زد و به هر شیوه ای برای پیداکردن مالک شماره تلفن متوسل می شد تا این که به نزد یکی از دوستانش رفت و شماره تلفن فرد مزاحم را در گوشی او ثبت کرد اما ناگهان چشمانش از تعجب گرد شد و حیران چشم به نامی دوخت که بر صفحه گوشی تلفن دوستش نمایان شده بود. او را می شناخت!

«رضا»جوان ۳۵ ساله ای بود که درهمان محله بولوار شاهنامه زندگی می کرد.امیر دیگرطاقت نیاورد و به طریقی با همان شماره تلفن تماس گرفت.جوان مذکور که متوجه اشتباهش شده بود پیامی را با این مضمون ارسال کرد که «من نمی دانستم او خواهر شماست!» ولی «امیر» دست بردار نبود و قصد داشت زهر چشم وحشتناکی از جوانی بگیرد که به خیال او برای خواهرش ایجاد مزاحمت کرده بود.

هر ساعتی که می گذشت بر شدت خشم و عصبانیت «امیر» افزوده می شد تا این که بالاخره ماجرا را با همسر صیغه ای اش در میان گذاشت و از سوی دیگر نیز پیامکی برای «رضا» فرستاد و با عنوان این که «می خواهم تو را ببینم!» او را به قرار شبانه کشاند.

عقربه های ساعت حدود ۲۲:۳۰ دوازدهم مهر را نشان می داد که پراید ۱۱۱ مشکی رنگ در زمین های کشاورزی محل قرار متوقف شد.زیر نور چراغ های خودرو چهره «رضا» دیده می شد که به همراه چند تن دیگر به انتظار ایستاده بود اما ناگهان «امیر» در حالی از سمت شاگرد پراید پیاده شد که تفنگ بادی معروف به سینجر ۵.۵ را در دست می فشرد. دیگر حتی فرصت گفت وگو هم نبود چرا که «امیر» اسلحه را برای «زهر چشمی هولناک» از خانه اش برداشته بود. او در یک لحظه لوله سیاه رنگ تفنگ را به سوی «رضا» هدف گرفت و شلیک کرد. گلوله ساچمه ای که از فاصله نزدیک بر پیکر«رضا» نشست، او را ناباورانه چند قدم عقب تر کشید.«امیر» که مقابل چشمان حیرت زده دوستان «رضا» حادثه وحشتناکی را رقم زده بود، بی درنگ سوار بر پراید مشکی رنگ شد که همسر صیغه ای اش پشت فرمان قرار داشت و این گونه در تاریکی شب ناپدید شدند.

 

ارسال نظر: