کدخبر: 16890

حادثه|حادثه خونین| حادثه در مشهد

دعوای خونین به خاطر شکستن عینک| حادثه هولناک

جدل لفظی ۲ شهروند مشهدی بر سر موضوعی پیش‌پاافتاده، به فوت یکی از آن‌ها ختم شد.

غصه شکستن عینک را فقط یک عینکی می‌فهمد. ماجرای شکستن یک عینک در بولوارطبرسی مشهد، دو مرد میان‌سال را رودرروی هم قرار می‌دهد؛ یکی به‌دنبال گرفتن خسارت عینک ازدست‌رفته و دیگری احتمالا به‌دنبال مفری برای نپرداختن خسارت.

 

هرچه هست، آن‌ها با هم جروبحث می‌کنند و فرد عینک‌شکسته، دیگری را تهدید به شکایت و تماس با پلیس می‌کند، اما هنوز جمله‌اش تمام نشده است که مرد شصت‌ساله روی زمین می‌افتد و با مرگ عجیبش، همه‌چیز تمام می‌شود.

ماجرای مرگ مشکوک مردی شصت‌ساله در بیمارستان شهیدهاشمی‌نژاد مشهد درحالی به بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد اعلام شد که منابع خبری بیان کردند این فرد در نزاع دسته‌جمعی جان باخته است.

با حضور تیم جنایی در بیمارستان، قاضی صادق صفری در معاینات تخصصی پیکر متوفی متوجه شد که هیچ نشانی از درگیری در پیکر مرد جان‌باخته وجود ندارد، ولی با گزارش درگیری منجر به فوت، این ماجرا تبدیل به معمایی شده بود که جواب آن احتمالا تنها در بازدید میدانی از محل درگیری در بولوارطبرسی پیدا می‌شد. با حضور تیم جنایی در محل درگیری، مشخص شد که دو نفر بر سر موضوعی، با یکدیگر اختلاف پیدا کرده‌اند و یکی از آن‌ها ناگهان روی زمین افتاده و جان باخته است.

من حتی به او دست نزدم

متهم پرونده که مردی پنجاه‌ودوساله بود، دربرابر بازپرس جنایی اعلام کرد: «برای خرید میوه به خیابان آمده بودم. متوفی هم با موتوری خاموش توی پیاده‌رو جلو می‌آمد. هنوز به او نرسیده بودم که پیامکی برایم آمد و برای خواندن پیامک، عینکم را از جیبم بیرون آوردم. اما ناگهان عینک از دستم روی زمین افتاد. همان پیرمرد با موتور از روی آن رد شد و عینکم شکست.

به او اعتراض کردم که مگر پیاده‌رو جای موتور است و با هم بگومگو کردیم که پیرمرد گفت بگذار میوه بخرم، بعد صحبت می‌کنیم. او میوه‌اش را خرید و سرش را پایین انداخت که برود. اعتراض کردم و گفتم باید خسارتم را بدهی، اما پیرمرد خیلی خونسرد فرصت خواست تا میوه‌ها را به خانه ببرد و برگردد. می‌دانستم که اگر برود، دیگر برنمی‌گردد. عصبانی شده بودم و از او خواستم که خسارتم را بدهد، وگرنه زنگ می‌زنم پلیس ۱۱۰ تا بیایند و تکلیف ما را مشخص کنند.

هنوز جمله‌ام تمام نشده بود که دست گذاشت روی سینه‌اش و گفت شانه‌ام می‌سوزد و بعد هم نشست. ناگهان متوجه شدم که او افتاد روی زمین و قلبش را گرفت. ما به اورژانس زنگ زدیم و مأموران اورژانس بعد از معاینه، اعلام کردند که جان باخته است. من حتی به او دست نزدم و اصلا با هم درگیر نشدیم.»

تأیید اظهارات متهم

بررسی تیم جنایی از افرادی که شاهد ماجرا بودند، نشان داد که اظهارات این فرد درست است و آن‌ها قبل از این اتفاق با هم درگیر نشده‌اند.

به دستور بازپرس ویژه قتل، پیکر متوفی برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی‌قانونی منتقل شد.

پدرم از پلیس می‌ترسید

با دعوت خانواده متوفی به دادسرای عمومی‌وانقلاب مشهد، پسر مرحوم در دادسرا حاضر شد. او در پاسخ به پرسش‌های تخصصی مقام قضایی اعلام کرد که پدرش مشکل قلبی داشته و قبلا نیز آنژیوگرافی کرده است.

نکته عجیبی که این پسر به آن اشاره کرد، ترس بیش از اندازه پدرش از پلیس و سیستم‌های قانونی بوده؛ مشکلی که برای پیرمرد فوبیا بوده است. احتمالا این فرد به علت تهدید متهم به تماس با پلیس، دچار شوک شده و این اتفاق افتاده است.

با این حال تا زمانی که علت اصلی مرگ مشخص شود، کارگروهی از پزشکان این سازمان، پرونده پزشکی را بررسی و تمام دلایل احتمالی منجر به مرگ و میزان قصور متهم را مشخص خواهند کرد.

قاضی صفری با تفهیم اتهام به متهم، ادامه پیگیری پرونده را به رسیدن نظر تخصصی پزشکی‌قانونی موکول کرد.0و

ارسال نظر: